آیت الله علم الهدی: اول ماه برای مقام معظم رهبری و مراجع عالیقدر ثابت نشد و چون اول ماه ثابت نشده است، بنابراین روز زیارتی، فرداست و فردا بهحساب واقعیت ماه، روز بیست و سوم ذیقعده است.
آیتالله علمالهدی ظهر امروز در خطبه دوم نماز جمعه این هفته، 5 شهریورماه در حرم امام رضا (علیهالاسلام)، با اشاره به فرارسیدن روز زیارتی حضرت علی بن موسیالرضا (علیه الاسلام)، اظهار کرد: برحسب آنچه در تقویمها آمده، امروز، بیست و سوم ذیقعده روز زیارتی مخصوص امام هشتم (علیه الاسلام) است، اما اول ماه در استهلالی که در سراسر کشور صورت گرفت، اول ماه برای مقام معظم رهبری و مراجع عالیقدر ثابت نشد و چون اول ماه ثابت نشده است، بنابراین روز زیارتی، فرداست و فردا بهحساب واقعیت ماه، روز بیست و سوم ذیقعده است.
ایشان ادامه داد: البته شما برادران و خواهران میدانید که ما دوتا زیارتی داریم، یک زیارتی روز بیست و سوم و یک زیارتی هم روز بیست و پنجم که روز دحو الارض است که آن روز هم روز زیارتی امام هشتم است، از اعمال آن روز، زیارت امام رضا هست؛ علت این که این دو روز زیارتی معرفیشده، علل مختلفی را بیان کردهاند اما بیست و سوم که فرداست، البته امروز هم اگر شما زیارت کنید رجأ بسیار بهجاست اما بیست و سوم برحسب بعضی روایات، سالروز شهادت امام هشتم (علیه الاسلام) است چون روایت داریم که روز شهادت است، از این نظر گفتهاند روز زیارتی.
دحوالارض، روز حرکت امام رضا از مدینه به توس است
آیتالله علمالهدی با بیان این که روز بیست و پنجم ذیقعده، روز دحوالارض نامیده میشود، عنوان کرد: روز بیست و پنجم که روز زیارتی خواندهاند، نقلهایی است که روز حرکت امام رضا از مدینه بهطرف خراسان و روز دحوالارض است بنابراین هم برادران و خواهران، هم روز شنبه و هم روز دوشنبه را مقید باشند برای زیارت امام هشتم (علیه الاسلام)؛ روز دحوالارض که معینشده بهعنوان روز زیارتی که مصادف شده با روز حرکت، چون روز حرکت امام رضا (علیه الاسلام)، شاید مصیبتبارترین روزهای دوران شهادت امام هشتم است.
ایشان به مظلومیت امام رضا (علیه الاسلام) در طول مدت حضور در توس اشاره و خاطرنشان کرد: برادران و خواهران، امام رضا آنقدر مظلوم است که شهادت امام رضا(علیه الاسلام)، یک سال و نیم طول کشید، یعنی یک سال و نیم دوره شهادت امام هشتم بود و در هرلحظه عزیزان امام هشتم آماده بودند خبر شهادت آن حضرت به آنان برسد و خود حضرت هم در این یک سال و نیم در حال کسی به سر میبردند که در معرض شهادت و کشته شدن هست، وضعیت زندگی بر امام رضا در این یک سال و نیم اینطور گذشت، عزیزان امام رضا هم این یک سال و نیم را در انتظار داغ به سر میبردند و لذا نقطه اصلی مظلومیت امام رضا و عزای امام رضا همان نقطهای است که حضرت از مدینه حرکت کردند چون دستگاه خلافت مأمونی میخواست ثابت کند امام رضا میخواهند از مدینه به خراسان بروند و در خراسان، قدرت و حکومت به حضرت تفویض شود.
نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی تصریح کرد: فرستادگانی که آمدند مدینه، این مطلب را بین مردم تبلیغ میکردند و نشر میدادند، مردم مدینه هم خوشحال بودند که الحمدالله بعد از مدتی میخواهد حق به حقدار برسد، خلافت پیغمبر به دست عزیز پیغمبر مورداجرا قرار گیرد، خوشحال و مسرور بودند و برای لحظه حرکت موکب امام رضا شهر را زینت کرده بودند، همه مردم مدینه با خوشحالی و سرور آماده بدرقه امام رضا بودند، امام هشتم باید به یک وسیلهای واقعیت مطلب را به مردم بگویند؛ برای این که این توطئه شیطانی مأمونی خنثی و خاک و خاکستر شود و از بین برود، اولین حرکتی که امام رضا کردند، عزیزان خودشان را قربانی کردند، درست مثل جد مظلومشان امام حسین، چطور بچه چهارساله خود را به کربلا آورد که ندای او، اشک و سخن او، اعلان مظلومیت ابیعبدالله را بکند، دقیقاً همان نقشه را امام رضا اجرا کردند.
بدرقه مردم و خنثی شدن توطئه شیطانی مأمون
ایشان ادامه داد: مردم اطراف خانه امام هشتم هجوم آوردند امام را بدرقه کنند، مأمورین مأمون یک موکب سلطنتی خیلی باعظمت و جلالت برای امام آماده کردند تا امام را با این موکب حرکت بدهند که یکباره مردم متوجه شدند صدای شیون شدیدی از میان خانه امام هشتم بلند شد، این صدای شیون، صدای گریه اهلبیت سر راه مسافر نیست، یک حادثهای اتفاق افتاده که اهلبیت اینطور در داخل خانه ضجه میزنند، مردم متعجب بودند که چرا این حادثه به وجود آمده؟ یک کنیزی درحالیکه اشک میبارید و با دو دست بر سر خود میکوفت، از میان خانه بیرون آمد، مردم اطراف او را گرفتند که چه خبر است؟ چرا این گریه و ضجه؟ کنیز صدا زد مردم شما مسرورید برای این که امام را میخواهند ببرند قدرت و خلافت به او بدهند، امام در خانه فرموده عزیزانش برای غربت او گریه کنند، اینها میخواهند امام رضا را ببرند در یک سرزمین دوردست، امام رضا را بکشند.
آیتالله علمالهدی به افشای نقشه مأمون از سوی امام رضا (علیه الاسلام) اشاره و بیان کرد: وضع مدینه برگشت، مدینه عزا خانه شد، حاکم مدینه، مأمورین دولت هرچه میکردند مردم را ساکت کنند، موفق نمیشدند، یک پیرمرد محاسن سفیدی بر بلندی ایستاد و صدا زد مردم مدینه، هرکدام از بچههای پیغمبر از دروازه این مدینه خارج شدند، خبر کشته شدنش را به مدینه بازگرداندند، الآن هم اینها میخواهند امام رضا را بکشند که از مدینه خارج میکنند.
ایشان افزود: از همانجا توطئه مأمون بهکلی خاک و خاکستر شد با یک حرکت امام رضا، این حرکت به چه قیمت؟ به قیمت این که یک سال و نیم این خانه عزا خانه بود، خدایا این انتظار کی تمام شد؟ مسرور خادم میگوید من همراه آقازاده، جوادالائمه از شهر بیرون آمده بودم که آقازاده را گردش و سیر بدهم تا در فراغ پدر خیلی ناراحتی نکند، یکمرتبه دیدم آقازاده غایب شد، نیست، من سراسیمه که چه کنم؟ این آقا کجا رفت؟ جواب خانواده و امام رضا را چگونه بدهم؟ نکند به سرش بلایی بیاید؟ ناراحت به هر طرف میزدم که یکمرتبه دیدم آقازاده با گریه ظاهر شدند.
گفتم آقا کجا بودی؟ کجا رفتی مرا مضطرب کردی؟ گفت من در توس بودم، سرزمین خراسان بودم، بابایم شهید شد، دیگر من یتیم شدم.