حسن بن محمد نَوفَلى گوید، زمانی که حضرت رضا علیه السّلام بر مأمون وارد شدند، مأمون به وزیر مخصوصش، فضل بن سهل، دستور داد تا علماى أدیان و متکلّمین مثل جاثَلیق، عالم بزرگ مسیحی، رأس الجالوت، عالم بزرگ یهودیان، رؤساى صابئین که منکر دین، شریعت، خدا و پیامبر هستند و هربذ بزرگ، عالم بزرگ زردشتیان و عالم رومیان و علماء علم کلام را دعوت کند تا گفتار و عقائد حضرت رضا علیه السّلام و نیز سخنان آنان را بشنود. فضل بن سهل نیز آنان را فرا خواند.
مأمون دستور داد، ایشان را نزد او ببرند و پس از خوش آمدگویى به آنان گفت: شما را براى امر خیرى فرا خواندم، دوست دارم با پسر عمویم که از مدینه به اینجا آمده مناظره کنید، فردا أوّل وقت به اینجا بیایید و کسى غیبت نکند. آنها نیز اطاعت کرده و گفتند: إن شاء اللَّه فردا اوّل وقت اینجا خواهیم بود.
ما که در نزد امام رضا علیه السّلام مشغول صحبت بودیم، ناگاه «یاسر»، خادم حضرت رضا علیه السّلام وارد شده، گفت :
یاسر: مولاى من! امیرالمؤمنین به شما سلام رسانده و فرمود: برادرت فدایت باد! علماى ادیان مختلف و علماى علم کلام گردهم آمدهاند، آیا تمایل دارید با آنان بحث و گفتگو کنید؟ و اگر تمایل ندارید خود را به زحمت نیندازید؛ و اگر دوست داشته باشید ما به خدمت شما بیائیم، براى ما مشکل نیست .
حضرت رضا علیه السلام فرمودند: به او سلام برسان و بگو میدانم چه میخواهی، و إن شاء اللَّه خودم فردا صبح خواهم آمد.
حضرت رضا علیه السلام: نوفلی! تو عراقى هستى و عراقى ها طبع ظریف و نکته سنجى دارند، نظرت در باره این گردهمائىِ علماى ادیان و اهل شرک، توسّط مأمون چیست؟
نَوفَلى: فدایت شوم می خواهد شما را بیازماید، و بفهمد پایۀ علمی شما تا چه حد است؟ ولی کار خود را بر پایه سستی بنا نهاده است و به خدا سوگند بنای بدی نهاده است.
حضرت رضا علیه السلام : چه بنایی ساخته است؟
نَوفَلى: متکلّمین و اهل بدعت، مثل علماء نیستند، چون عالِم، مطالب درست را انکار نمى کند، ولى آنها همه، اهل انکار و مغالطه اند، اگر بر اساس وحدانیّت خدا دلیل بیاورید، خواهند گفت: وحدانیّتش را ثابت کن، و اگر بگوئید: محمّد صلى اللَّه علیه و آله رسول خداست، مىگویند: رسالتش را ثابت کن، سپس آنقدر مغالطه مى کنند که باعث مى شوند خود شخص، دلیل خود را باطل کند و دست از حرف خودش بردارد. قربانت گردم، از آنان بر حذر باشید و مواظب خودتان باشید!
حضرت رضا علیه السلام ( با حس آرام و لبخند ) : اى نَوفَلى! مى ترسی ادلّه مرا باطل کنند و مجابم کنند ؟!
نَوفَلى: نه به خدا، درباره شما چنین ترسى ندارم و امیدوارم خداوند شما را بر آنان پیروز کند.
حضرت رضا علیه السلام: اى نوفلى! مىخواهى بدانى کِی مأمون پشیمان مىشود؟
نَوفَلى: بله.
حضرت: زمانی که استدلالات من را با اهل تورات با توراتشان و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به زبان عبرىِ شان و با زرتشتیان به زبان فارسىِ شان و با رومیان به زبانِ رومىِ شان و با هر فرقه اى از علماء به زبان خودشان بشنود و آنگاه که همه را مجاب کردم و بر همگى پیروز شدم بطوری که همه ی آنان سخنان مرا بپذیرند، مأمون خواهد دانست مقامی را که او درصددش است، شایسته او نیست، آن وقتست که مأمون پشیمان خواهد شد و لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه العلیّ العظیم.
نَوفَلى: صبح، فضل بن سهل پیش ما آمد و گفت: قربانت گردم، پسر عمویت منتظر شماست و همه علماء و مدعوّین آمده اند، کى تشریف مى آورید؟ حضرت فرمودند: شما زودتر بروید، من هم انشاءالله خواهم آمد. سپس حضرت وضو گرفته، مقدارى شربت سَویق میل نموده و مقداری هم به ما دادند و نوشیدیم. آنگاه همراه حضرت بیرون آمده تا وارد مجلس مأمون شدیم. مجلس پر از جمعیّت و افراد مهم و سرشناس بود، محمّد بن جعفر، عموى حضرت، به همراه گروهى از بنی هاشم و فرماندهان لشکر نیز حضور داشتند. زمانى که امام رضا علیه السّلام وارد شدند، مأمون، محمّد بن جعفر و تمام بنی هاشم به احترام آن حضرت برخاستند، حضرت و مأمون نشستند ولى بقیّه همان طور ایستاده بودند تا دستور داده شد بنشینند .
- مناظره حضرت رضا علیه السّلام با جاثَلیق (عالم مسیحیان) در حضور مأمون
- مناظره حضرت رضا علیه السّلام با رأس الجالوت (عالم بزرگ یهودیان) در حضور مأمون
- مناظره حضرت رضا علیه السّلام با هربذ (عالم بزرگ زرتشتیان) در حضور مأمون
- مناظره حضرت رضا علیه السّلام با عمران صابی (دانشمند علم کلام) در حضور مأمون
- مناظره حضرت رضا علیه السّلام با سلیمان مَروَزی (از علمای متکلم خراسان) در حضور مأمون
- مناظره حضرت رضا علیه السّلام با مأمون، پیرامون فرق بین «عترت» و «امّت»
- مناظره حضرت رضا علیه السّلام در موضوع امامت با یحیى بن ضحّاک در حضور مأمون